✿✿✿رز مـــشــکــی✿✿✿
از خودم دور میشوم تـو هم تلخ بودی آنقدر (( تنهام )) كه كسی نیست صندلی را از زیر چوبه ی دارم بكشد!!!!!! بـه مَـن قـول بده در تـمـآمِ سال هایے کـه باقے مانـده تــ ـآ ابـَد ..... مـُواظبـ خـودت باشے دیگـر نـیستـم که یاد آورے ات کنم.... گلوی آدم را باید گاهی بتراشند تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود... دلتنگی هایی که جایشان نه در دل که در گلوی آدم است... دلتنگی هایی که می توانند آدم را خفه کنند. . . تنهایی های من پایانی ندارد گاهي شايد لازم باشه از ياد ببريم ..... . ! خداوندا، خداوندا !!! قرارم باش و یارم باش ... میترسم ، کنارم باش ... تکرار شده ام
صفحه قبل 1 ... 9 10 11 12 13 ... 58 صفحه بعد
تا به تو نزدیکتر باشم
این روزها . . .
" خیال "
تنها راه با تو بودن است !
تـــــــــــــلــــــــــــــخ !
درست مثل قطره های فلج اطفالی
كه در كودكی به خوردم می دانند !
غافل از اینكه این بار
تلخی تــو دلم را فلــج كرد ...!
همان روز حادثه بر بوم دل تنهایی را نقش زدم
تنهایی را می ستایم
تنهایی را می بویم
تنهایی را در کنج دل نهاده ام
و از تنهاییهای دل می نگارم تــــا...
ياد آنهايي را كه با نبودنشان بودنمان را به بازي گرفتند
جهان تاریکی محض است !!!
تکرار...
در بی رحمی زمان
مثل سه نقطه آخر حرف هایت. . .
Design By : behnam.com |